محل تبلیغات شما

دیگه "اون"رو تحویل نمی گیرم.حالم ازش بهم می خوره.بچه خوشگل بی خاصیت و بدون درک و شعور

اولین باری که کار کردم و حقوق گرفتم وقتی بود که یه آگهی کار در بسته بندی ذغال دیده بودم.یک روز من و خواهرم در افتضاح ترین شرایط ممکن کار کردیم.در یه زیرزمین تاریک و نمور.روی زمین نشستیم و هر 95 تا 100 گرم رو بسته بندب کردیم.غروب شبیه حاجی فیروز رفتیم خونه.مامان گفت خونمو به گند کشیدین نمی خواد برین سرکار.فردا صاحب کار به هر کدوممون 12 هزار تومن داد

دومین بار کارگری در یک شرکت کارتن سازی بود با 400 تومن حقوق.من تابستون 21 سالگی رو اینجوری گذروندمدر میون مردها و در حالی که آخرش تونستم شهریه امو بپردازم ولی بعدش با عفونت شدید در بیمارستان بستری شدم

گاهی زندگی اونقد سخته که نمیشه حتی پلک بزنی.اما همیشه بدتر از کار در شرایط سخت کار با آدمهای مختلفه

آرزومی کنم به جزیره دور افتاده تبعید بشم تا چشمم به هیچکس نیفتهدر هر صورت ماهی کوچولو باید کار کنه. باید مستقل بشه.باید شنا کنه تا بالاخره به دریا برسهحتی اگه شرایط باهاش ناسازگار باشهماهی  فقط به جلو نگاه کن"اون " و فکر به "اون" و علاقه به "اون" رو فراموش کن تا بهترین ها برات اتفاق بیفته

پ.ن:هوای بارونی-تنفر از اون-مهمانی بعداز ظهر خاله هامرخصی دو روزهصبر برای بهتر شدن اوضاع


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها